آن روز صبح مردم نستوه نامدار از
گوشه و کنار
پیر و جوان و مرد و زن از خرد و از کبار
با عزت و وقار
از هر طرف چو موج خروشان که در بحار
در کوی و رهگذر خوشحال و شاد و خرم و قلب امیدوار
با گام استوار
حق جوی و حق طلب همه با شعله گناه
با سوز اشک و آه تا قطع گردد از سرشان دست ظلم شاه
هستند دادخواه