همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

خبر شهادت شهید بهشتی چگونه به رهبر انقلاب رسید؟


 
در آستانه سالروز حادثه هفتم تیرماه، پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر معظم انقلاب، خاطره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چگونگی اطلاع‌یافتن از شهادت آیت‌الله بهشتی را که در مصاحبه‌ای در محل انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 1365.4.1بیان شده است را منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید: 

یکباره این خبر را به من ندادند. من تدریجاً با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکی دو روز اوّل که به هوش آمده ‌بودم، کسی اجمالاً از وقوع یک انفجاری در حزب به من خبر داد، لکن من در شرایطی نبودم که درست درک ‌کنم که چی واقع شده. یعنی شاید حتی کاملاً به هوش نبودم، لکن یادم هست که چیزی به من گفته ‌شد بعد هم یادم رفت.

چون غالباً در حال شبیه حالات بعد از بی‌هوشی بودم؛ چون عمل‌های متعددی ‌انجام می‌گرفت و درد و اینها هم شدید بود. من اصرار می‌کردم که برای من ‌رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانه‌های گوناگون نمی‌آوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه؛ چون ‌افرادی که دوروبر من بودند بالاخره نمی‌توانستند در مقابل اصرارهای پی‌درپی من مقاومت کنند. مجبور ‌بودند قضیه را به من بگویند.

آن کسی که می‌توانست این قضیه را به من بگوید کسی غیر از آقای هاشمی نبود. یعنی می‌دانستند ‌به‌خاطر نحوه ارتباط ما با هم طبعاً ایشان می‌تواند به یک شکلی مسئله را به من ‌بگوید و همین کار را کردند. البته من توجه نداشتم. یک روز عصر آقای‌هاشمی و آقای‌حاج‌احمد آقا - فرزند ‌حضرت امام - آمدند پیش من و یکی از کسانی که دوروبر من بود با آنها مطرح کرد که فلانی رادیو ‌می‌خواهد و روزنامه می‌خواهد و ما مصلحت نمی‌دانیم؛ شما نظرتان چیه، اگر شما می‌گویید بدهیم.‌اینجوری شروع کردند قضیه را:



 آقای هاشمی با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و هضم‌شدنی مطرح می‌کنند ‌آنجا گفتند: نه به‌نظر من هیچ لزومی ندارد شما رادیو بیاورید. حالا خبرهای بیرون خیلی شیرین است، ‌خیلی مطلوب است که این هم روی تخت بیمارستان این خبرها را بشنود.

من اجمالاً فهمیدم که خبرهای ‌تلخی وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همین دیگر، انفجار درست می‌کنند، بعضی‌ها شهید شدند، ‌بعضی‌ها مجروح شدند و به این ترتیب ایشان من را وارد حادثه کرد. من پرسیدم کی‌ها مثلاً شهید شدند، ‌کی‌ها مجروح شدند؟ ایشان گفت: مثلاً آقای بهشتی مجروح است.

من خیلی نگران شدم. شدیداً از ‌شنیدن اینکه آقای بهشتی حادثه‌ای دیده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جوری است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه، نگرانی ‌هم ندارد. گفتم آخر در چه حدی است؟ ایشان گفت خب، مجروح است دیگر، ناراحت است.

من گفتم که ‌در مقایسه با من مثلاً بدتر از من است، بهتر از من است؟ می‌خواستم که ابعاد مسئله را بفهمم. ایشان ‌گفت همین‌جورهاست دیگر؛ حالا بی‌خود دنبال این قضایا تحقیق نمی‌خواهد بکنی، اجمالاً خبرهای بیرون ‌خیلی شیرین نیست، خیلی جالب نیست.

خب بله، بعضی‌ها هم شهید شدند و اینها. ایشان من را در نگرانی گذاشت و رفت. من فهمیدم که یک حادثه مهمی است که آقای بهشتی در آن ‌حادثه مجروح شده. به ایشان هم قبل از اینکه بروند گفتم، خواهش می‌کنم هر چه ممکن هست مراقبت ‌به‌خرج داده بشود، تمام امکانات پزشکی کشور بسیج بشود تا آقای بهشتی را هر جور هست زودتر نجات ‌بدهید و نگذارید که ایشان خدای نکرده برایش مسئله‌ای پیش بیاید. بعد که ایشان رفتند افرادی که دوروبر من بودند نمی‌دانستند که من چقدر خبر دارم و من از آنها به‌طور ‌آرام‌آرام مسئله را گرفتم. یعنی به‌قول معروف زیر زبانِ آن بچه‌هایی که دوروبر من بودند [را]خود من کشیدم و ‌فهمیدم که ایشان شهید شده‌اند.

27 صندلی؛ 27 دسته گل

27 صندلی؛ 27 دسته گل


پس از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 1360 و شهادت جمعی از نمایندگان مجلس شورای‏اسلامی، نخستین جلسه‏علنی مجلس، سه‏روز بعد، یعنی چهارشنبه‏دهم‏تیرماه برگزار شد. درآن روز، به یادبود آن شهیدان، 27 دسته گل، بر روی 27 صندلی مجلس قرار داده بودند.یکی از مسئولان نظام درباره آن روز می‏نویسد: «نگران عدم تشکیل مجلس، به خاطر کمبود از حدنصاب لازم بودم خوش‏بختانه با یک ساعت تأخیر، نصاب حاصل شد و جلسه علنی رسمیت یافت. موفقیتی بزرگ حاصل آمد؛ چون 27 نفر نماینده شهید داشتیم و نُه نفر مجروح؛ گرچه جمعی از مجروحان، از بیمارستان به مجلس آمدند.

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر

 نامه امام علی(ع) به مالک اشتر:


 ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.

 

علی(ع) و چگونگی ارتباط با زنان و دختران نامحرم


 چگونگی ارتباط داشتن با زنها و دخترهای نا محرم در جامعه  ,  یکی از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اینکه نه الگوی مناسبی در مورد ان ارائه شده و نه دیدگاه دین در مورد آن به خوبی مشخص و تبیین شده است. تازه ,  تندروی ها و کج روی های گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن

اگر به سیره امیرالمومنین دقت کنی ,  می بینی که حضرت  ,  در سنین جوانی با زنان سالخورده سلام و احوالپرسی می نمود ولی با دختران و زنان جوان نه ! حتی سلام هم نمی کرد . در حالیکه پیامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسی می کردند چون زمانی که علی (ع) 20 ساله و در عنفوان جوانی چنین عمل می نمود ,  پیامبر اکرم قریب 50 سال از عمر شریفشان می گذشت. بنابراین از آنجا که احتمال پیش امدن گناه دست کم برای طرف مقابل دور از ذهن نبود ,  علی (ع)این تربیت شده مکتب پیامبر به عنوان یک جوان سعی داشت مسائل ارتباطی و حدود بین دختر و پسر و به عبارتی زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنین آن حضرت مبراو پاکیزه از هرگونه آلودگی بود

از طرفی پیامبرسه دختر جوان به نامهای زینب ,  ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند ,  بااینکه علی(ع)از کودکی به این خانه رفت و آمد داشتند ,   اما در این رفت و امدها نهایت دقت را بعمل می آوردند. درحالی که همین علی (ع) در دوران خلافتش وقتی که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهیدی را نیاز به کمک دید به یاری او شتافت

پس در ارتباط با افراد نامحرم ,  چیزی که بیش از همه اهمیت دارد

نیت و انگیزه طرفین و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در این ارتباط برای هر دو نفر است

یاری رساندن به نیازمند و در طلب رضای خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و لیکن این سیره جدایی از بهانه جویی برای آشنایی و استمتاعات و لذت جویی و هرگونه آلودگی دیگر است

به راستی که کسی چون حضرت علی (ع) ,  در سنین جوانی اش و در ریزترین حرکات و رفتارهایش بهترین الگوی نسل جوان ماست.


برگرفته از: سایت امام علی(ع)

مولودیهای زیبا ولادت حضرت ابوالفضل العباس از محمود کریمی


مولودیهای زیبا ولادت 


حضرت ابوالفضل العباس(ع)


 از محمود کریمی به همراه لینک دانلود




مولودی هوای عشق را از اینجــــــا دانلود کنید.




مولودی جلوه خدایـــی از اینجــــــا دانلود کنید.




مولودی اباالفضــــــــل از اینجــــــا دانلـود کنید.




اخلاق پسندیده مدیران اسلامى‏

 اخلاق پسندیده مدیران اسلامى‏

1- خدامحورى‏

2- تقوا گرائى‏

-3 رعایت عدل و انصاف‏

امام على(علیه السلام) به مالک اشتر نوشت:

با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک، و با افرادى از رعیّت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنى ستم‏روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به‏جاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سرجنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، یا توبه کند، و چیزى چون ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمى‏کند، و کیفر او را نزدیک نمى‏سازد، که خدا دعاى ستمدیدگان را مى‏شنود و در کمین ستمکاران است.

4 -  مردم گرائى (توجّه به جلب رضایت مردم)

5 - تواضع و فروتنى‏

یکى دیگر از اصول مدیریّت اسلامى رعایت تواضع و فروتنى با مردم است که از مبانى اعتقادى پدید مى‏آید، زیرا احترام به مردم، عشق ورزیدن نسبت به مردم پشتوانه اعتقادى لازم دارد.

امام على(علیه السلام) در نامه 19 به یکى از استاندارانش که در سرزمین غیر اسلامى حکومت مى‏کرد و با مردمى آتش پرست در رابطه بود، نوشت:

پس از نام خدا و درود. همانا دهقانان مرکز فرمانداریت، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلى تو شکایت کردند، من درباره آنها اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم، زیرا که مشرکند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلى و بدرفتارى هستند زیرا که با ما هم‏پیمانند، پس در رفتار با آنان، نرمى و درشتى را بهم آمیز، رفتارى توأم با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانه‏روى را در نزدیک کردن یا دور نمودن، رعایت کن.

6 - رعایت تساوى و عدالت رفتارى‏

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه 27 به استاندار مصر، محمّد بن ابى بکر نوشت:

با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو خندان باش، در نگاه‏هایت در نیم نگاه و خیره شدن با مردم به تساوى رفتار کن، تا بزرگان در ستمکارى تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان پرسش مى‏کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگوارى اوست.

 


برگرفته از:

الگوهای رفتاری جلد7((امام علی (ع)و مدیریت اسلامی-مرحوم محمد دشتی

مدیریّت اسلامى‏

مدیریّت اسلامى‏

مدیریّت و کیفیّت اداره جوامع بشرى یک بحث عام و آزادى است که متفکّران و اندیشمندان مذاهب و مکاتب و اقوام و ملل گوناگون جهان به آن پرداخته‏اند.

و هرکدام شیوه‏هاى رفتارى خاصّى را مطرح کرده‏اند.

براى ارزیابى انواع مدیریّتها و تدوین اخلاق و صفات مدیران، باید به مرکز اشتراک دیدگاه‏هاى مدیریّتى توجّه داشت، زیرا همه قبول دارند که:

الف - مجتمع انسانى بدون مدیریّت به کمال نمى‏رسد.

ب - مجتمع انسانى نیازمند به انواع مدیریّت هاست.

پس از درک و اثبات ضرورت مدیریّت، آنگاه در تعریف انسان و جامعه انسان‏ها و کیفیّت و شیوه مدیریّت، متفاوت مى‏اندیشند.

یکى مانند تیلور در مدیریّت تیلوریسم اضافه تولید را ملاک قرار داده به کارگران بگونه ابزار مى‏نگرد تا منافع کارفرماها و صاحبان صنایع تأمین گردد.

و دیگرى مانند استاخونوف روسى در مدیریّت نوع شرقى استاخونوفیسم به کارگران زیاده از حدّ بها داده، کارفرماها و صاحبان کارخانه‏ها را حذف مى‏کند و شعار کُمُون اوّلیّه و حذف مالکیّت خصوصى را مطرح مى‏سازد که سرانجام هر دو دیدگاه ناموفّق بوده و دچار فروپاشى مى‏گردند.

گروهى دیگر در مدیریّت نوین تلاش کردند تا اعتدال را حفظ نمایند که نه کارگران سَر به شورش بردارند و نه کارخانه‏ها تعطیل شود و نه حق و حقوق صاحبان صنایع ضایع گردد.

مى‏بینیم که، شکل و نوع مدیریّت‏ها به افکار و آراء انسان‏ها گِرِه خورده است تا انسان را، انسان‏ها را نشناسیم، نمى‏توانیم براى نیازهاى مدیریّتى او دستورالعملى صادر کنیم.تا نیازمندى‏هاى واقعى جوامع بشرى را به خوبى درک نکنیم نمى‏توانیم در تدوین اخلاق و صفات مدیران موفّق باشیم.

و چون انسان، انسان را نمى‏شناسد و انسان موجودى ناشناخته است و تنها آفریدگار انسان، صلاح و فساد او را تشخیص مى‏دهد، از این رو باید از وحى الهى و ره‏آورد تعالیم پیامبران آسمانى کمک گرفت.تا با استفاده از رهنمودهاى کتب آسمانى بهتر بتوانیم راه و رسم اداره جامعه انسان‏ها را شناسائى کنیم.

که مدیریّت الهى و مدیریّت اسلامى، برأساس ضرورت هاى یادشده مطرح مى‏شود و سامان مى‏گیرد.زیرا پروردگار هستى انسان را آفریده و از همه جوانب گسترده روح و جسم آدمى با خبر است، و روانشناسى حاکم بر زندگى فردى و اجتماعى او را مى‏داند.و هزاران پیامبر معصوم و پاک را با کتاب و دستورالعمل کامل آسمانى فرو فرستاد تا راه و رسم زندگى را بیان کنند و مجتمع‏هاى انسانى را با بهترین و متکامل‏ترین قانون آسمانى اداره نمایند.

پس در اصل ضرورت مدیریّت اختلافى نیست.

همه اختلاف‏ها و درگیرى‏ها بر این محور تکیه دارد که نوع مدیریّت بشرى باشد یا الهى؟

دستورالعمل مدیران جوامع بشرى را انسان‏ها تدوین کنند یا خداى انسان آفرین؟

بایدها و نبایدهاى انواع مدیریّت‏ها را انسان‏ها تعیین کنند؟ یا پیامبران آسمانى؟!

مدیریّت اسلامى یا انواع مدیریّت‏هاى الهى در حکومت پیامبران آسمانى، بر ضرورت‏هاى زندگى اجتماعى انسان و بر واقعیّت‏هاى حاکم بر جوامع انسانى تکیه دارد که:مدیریّت‏ها برأساس حقّ و واقعیّت سامان مى‏گیرند. و نوع و شکل مدیریّت را وحى تعیین مى‏کند. و اخلاق مدیران را خداى آفریدگار نظام هستى مشخّص مى‏فرماید.

 

برگرفته از:

الگوهای رفتاری جلد7((امام علی (ع)و مدیریت اسلامی-مرحوم محمد دشتی

کلام علی(ع) در رابطه با حذاقت رسول خدا در معالجۀ امراض روحی


کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام در رابطه با حذاقت رسول خدا در معالجۀ امراض روحی

أمیرالمؤمنین علیه السّلام در «نهج البلاغة» خطبه‌ای دارد که در ضمن آن راجع به حذاقت رسول خدا در معالجۀ امراض روحی، جملهای را بیان میفرماید که حقّاً آن جمله، دربارۀ قرآن و حذاقت آن صادق است.

طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ. قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ. وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ. یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إلَیْهِ؛ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ، وَ ءَاذَانٍ صُمٍّ، وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ. مُتَّبِـعٌ بِدَوآئِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ.

«رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم طبیبی بود که در طبّ خودش دوّار بود. (یعنی زیاد دور میزد بر روی مرض، و اقسام آن، و ارتباط امراض با هم؛ و زیاد دور میزد بر روی دارو و درمان. و حکیم حاذق و مطّلع به همۀ جوانب مرض و تمام طرق درمان آن بود.) که آنحضرت مرهمهای خود را خوب استوار میساخت، و در عین حال آلتهای داغ را برای سوزاندن موضع فساد و زخمهای عفونی خوب داغ میکرد و میگداخت. و در اینصورت آن مرهمها را و آن آلتهای داغ کننده را بر جاهائی که لازم بود و نیاز به مرهم گذاری و یا داغکردن بود، مینهاد.

مواضع مورد حاجت به مرهم نهادن و داغ کردن، دلهائی بود که کور شده بودند، و گوشهائی که کر شده بودند، و زبانهائی که گنگ و لال گردیده بودند.

رسول خدا این داروهای خود را به مواضع غفلت و بیخبری، و مواطن حیرت و سرگردانی میرسانید، و میکشانید تا بدانها برسد.»

دواهائی که برای قلبهای کور مفید است، دواهائی است که فهم را باز میکند، و وجدان را بیدار مینماید. و آنچه برای گوشهای کر مفید است، إنذار و وعده، و موعظه، و تخویف و تحذیر، و ترغیب و تشویق؛ و آنچه برای زبانهای لال مفید است، خصوص آن داروئی است که زبان را به ذکر خدا درآورد و آن لسان گنگ را گویا سازد. مرحوم ملاّ فتح الله کاشانی در «شرح نهج» فرموده است: )) أمیرالمؤمنین علیه السّلام از طَبیبٌ دَوَّارٌ بطِبِّهِ، نفس نفیس خود را اراده نموده است. (( ولیکن از ظاهر سیاق، بعید است.

باری، روح مقدّس رسول الله که حقیقت قرآن است؛ همانطور که طَبیبٌ دَوَّارٌ بطِبِّهِ است، قرآن هم طَبیبٌ دَوَّارٌ بطِبِّهِ است که بشر را از امراض مهلکه و خانمانسوز نجات میدهد.

فضیلت ماه شعبان

فضیلت  ماه شعبان


 شعبان ماه بسیار شریفى است و منسوب است به حضرت سید انبیاءصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله و آن حضرت این ماه را روزه مى داشت و وصل مى کرد به ماه رمضان و مى فرمود شعبان ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت است که چون ماه شعبان داخل مى شد حضرت امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى نمود و مى فرمود اى گروه اصحاب من مى دانید این چه ماهى است این ماه شعبان است و حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله مى فرمود شعبان ماه من است پس روزه بدارید در این ماه براى محبّت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود بحقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى کنم که از پدرم حسین بن على عَلیهَاالسَّلام شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤ منین علیه السلام که هر که روزه دارد شعبان را براى محبّت پیغمبر خدا و تقرّب بسوى خدا دوست دارد خدا او را و نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را براى او واجب گرداند و شیخ روایت کرده از صفوان جمال که گفت فرمود به من حضرت صادق علیه السلام که وادار کن کسانى را که در ناحیه و اطراف تو هستند بر روزه شعبان گفتم فدایت شوم مگر مى بینى در فضیلت آن چیزى فرمود بلى بدرستى که رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله هرگاه مى دید هلال شعبان را امر مى فرمود مُنادى را که ندا مى کرد در مدینه اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله بسوى شما مى فرماید آگاه باشید بدرستى که شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه بدارد آن را پس گفت حضرت صادق علیه السلام که امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمود که فوت نشد از من روزه شعبان از زمانى که شنیدم منادى رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله ندا کرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى پس مى فرمودکه روزه دو ماه که شعبان و رمضان باشد توبه و مغفرت است از خدا و روایت کرده اسماعیل بن عبد الخالق که گفت بودم نزد حضرت صادق علیه السلام که در میان آمد ذکر روزه شعبان حضرت فرمود که در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است حتى آنکه مردى مرتکب خون حرام مى شود پس روزه مى گیرد شعبان را نفع مى بخشد او را و آمرزیده مى شود .


دریافت فایل صوتی مناجات شعبانیه از لینک زیر:

http://www.motaghin.com/fa_soundgroup_289.aspx



حدیثی از چهارمین اختر تابناک

قالَ الاْ مامُ عَلی بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ: 

ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤمِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ، وَ أظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ ‏الْیَوْمِ الاْکْبَرِ: مَنْ أعْطی النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، و رَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَ رِجْلاً حَتّی یَعْلَمَ أنَّهُ فی طاعَةِ اللّهِ ‏قَدِمَها أوْ فی مَعْصِیَتِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْبٍ حَتّی یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.


سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش ‏الهی می‌باشد و از سختی‌ها و شداید محشر در امان است.

اوّل آن که به  مردم  چیزی را دهد که از آنان برای خویش می‌خواهد (آنچه برای خود می‌پسندد را به آنان عطا کند).

دوّم آن قدم از قدم برندارد تا آنکه بداند آن حرکتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او

سوّم از برادر مومن خود (به عیبی که در خود نیز دارد ) عیب جویی نکند تا آنکه آن عیب را از خودش دور سارد