زندگی نامه امام زمان (عج)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مهدی از فرزندان من است، نامش نام من (محمد) و کنیه اش کنیه من (ابوالقاسم) میباشد، در صورت و سیرت از همه کس به من شبیه تر است. برای او غیبتی است که در آن مردم دچار حیرت میگردند و بسیاری از دستهها و گروههای مردم، گمراه میشوند، آنگاه مانند ستاره تابانی از پرده غیبت بدر آید و زمین را پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد.
(بحارالانوار/ ج 51، ص 17، ح 13، به نقل از کمال الدین.
ولادت امام زمان
نام
پدر ومادر امام زمان (عج(
مقام ومنصب
نقش انگشتری
تاریخ ولادت
اختلاف عقیده در تاریخ
ولادت
سال ولادت
مدت عمر شریف امام زمان
(عج(
سال به امامت رسیدن وسن
ایشان درآن هنگام
چگونگی ولادت امام مهدی (عج(
نام
پدر ومادر امام زمان (ع(
نام پدر این بزرگوار امام
حسن عسکری (ع) پیشوای یازدهم ونام مادر گرامیشان نرجس خاتون (س) میباشدکه ایشان
بنا برروایات یک شاهزاده رومی بودند ودرخواب با امام حسن عسکری (ع) آشنا شده
ومسلمان میشوند . امام زمان تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)میباشد (به زندگینامه
امام حسن عسکری (ع) وهمسرشان نرجس خاتون (س) مراجعه شود)
مقام
ومنصب :
ایشان معصوم چهاردهم و
امام دوازدهم شیعیان هستند
تاریخ
ولادت :
یک سال و یک ماه پس از
ازدواج امام حسن عسکری (ع) و نرجس خاتون امام زمان به دنیا می آیند حضرت ولی عصر
(ع) بنا بربیشترین روایت روز جمعه نیمه شعبان 255
هجری قمری متولد شده
اند(3)
جالب است بدانیم او پیش
از آفتاب چشم به این جهان گشود، تا همیشه آفتاب را پشت سر قرار دهد
شب این میلاد خجسته را
«شب برات» و «شب مبارک» و «شب رحمت» خوانند. شیخ صدوق درکمال الدین نقل میکند
نرجس خاتون روزی مشاهده میکند که نوری وارد بدن اومیشود وبه امام حسن عسکری موضوع
راگزارش میکند وامام اورا نوید به بارداری امام زمان میدهد ومیفرماید : پسری می
آوری که نامش محمد است وپس از من ،جانشین من خواهد بود.
نرجس ،عروس فاطمه ،شد
مادر صاحب زمان درمهد نور ،مهدی ظهور آیینه حق شدعیان
پس میلادش روزجمعه نیمه
شعبان 255 هجری است چون پدرش وفات کرد او5 ساله بود ومشهوربین علماء نیزهمین تاریخ
است وکسی در این جهت اعتراضی نکرده مگر کلینی در کافی وصدوق درکمال الدین و شیخ
طوسی در الغیبه که این سه بزرگوار یک مرتبه سال 255 وباردیگر 256 نوشته انداما
هرسه بیشتر سال 255 هجری راقبول دارندبرای ولادت ایشان تاریخهای دیگری هم ذکر شده
علت اینکه درتاریخ تولد
ایشان عده ای اختلاف دارند ممکن است به دلیل پنهان نگه داشتن تولد آن امام بوده
باشد بنابر این اصل ولادت مهدی جزء مسلّمات تاریخ است و در این تاریخ بین علما و
محدثان و علمای فریقین هیچگونه اختلافی نیست.
شهید اول درکتاب دروس از
امام جعفر صادق روایت کرده که آن حضرت فرموده اند : درشبی که قائم آل محمد
(ع) متولد گردد هرمولودی متولد شود باایمان است واگردرزمین شرک متولد گردد ،خداوند
به برکت وجود امام ،اورا به سرزمین ایمان منتقل خواهد کرد
پس بنابرمبنای مشهور حضرت
پس از شهادت جدگرامیش ،امام هادی (ع) حدود یکسال بعد ،متولد شده است یعنی حدود
یکماه از حکومت مهتدی عباسی گذشته ،زیرا مهتدی یک شب به آخرماه رجب مانده به حکومت
رسید وتولد امام (ع) نیمه شعبان است
مدت
عمر شریف امام زمان (ع(
از سال 255 تا کنون
سال
به امامت رسیدن وسن ایشان درآن هنگام
:
سال به امامت رسیدن 260
هجری وسن شریفشان درآن هنگام 5 سال است
دوران زندگی
1 ـ از تولد تا غیبت: حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی(عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.
2 ـ غیبت صغری: پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی(عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.
3 ـ دوره غیبت کبری: این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.
4 ـ دوره
حکومت: پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس
احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از
عدل و داد خواهد شد.
تاریخ و سبب شهادت :
امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهرهمند سازد، زنده خواهد بود. سپس چند سال حاکم علىالاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.
پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مىگردد و سپس عمر این جهان به پایان مىرسد و عالم قیامت آغاز مىگردد
عقـــل
جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت :اى آدم ! به من فرمان داده اند که از تو بخواهم یکى از سه چیز را برگزینى . پس تو یکى را برگزین و دو دیگر را رها کن .
آدم گفت : اى جبرئیل ! آن سه چیز کدامند؟
و حفظ ما فى یدیک أحب الى من طلب ما فى یدى غیرک
ترجمه:
نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى، در نظر من، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است، بهتر و دوست داشتنىتر است)) کلام حضرت على (ع) از گنجینه بى مانند نهجالبلاغه((
شرح:
-1 قناعت: به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش.
نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
شهید سید محمدحسینی
بهشتی در دوم آبان 1307 هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان
اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود. وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک
زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه
به تحصیل علومدینی، مدرسه را رها و در سال 1321 وارد حوزه علمیه شد. به سال 1325
یعنی در هجدهمین بهار زندگی خود به قم عزیمت کرد و در کنار تحصیل علوم دینی، در
سال 1327 موفق به دریافت دیپلم ادبی در امتحانات متفرقه شد. در همان سال، وارد
دانشکده الهیات معقول و منقول شد و در سال 1330 با دریافت درجه لیسانس به قم
بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. در سال 1331 ازدواج
نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر بود. وی در سال 1333، دبیرستان دین و
دانش قم را تأسیس نمود و تا سال 1342 سرپرستی آن را برعهده داشت. ، در سال 1335
وارد دانشکده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود،
ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده بخاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی ، تبلیغی و
سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت ، نتوانست از رساله دکترای خویش را
ارائه دهد و این امر به تاءخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دکترای
خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن » با راهنمایی استاد شهید مرتضی
مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد. بهشتی
از دید امام خمینی(ره) -
بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار چشم دشمنان اسلام بود. -
مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود. -
بهشتی، یک ملت بود. -
من بیشتر از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آن چه این بیانصافها در
سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد،
مدیر، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان
میدانستم. -
من بیشتر از بیست سال است که آقای بهشتی را میشناسم و در این مدت، حتی ندیدم یک
کلمه از کسی غیبت کند. قسمتی از پیام امام
خمینی (ره)ه به مناسبت شهادت شهید بهشتی: ملت ایران در این فاجعه
بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. شهیدبهشتی از نگاه مقام
معظم رهبری: بهشتی مظلوم زیست و
مظلوم مرد، به خاطر اینکه در دوران زندگیاش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد
پی نبرد. اوواقعا یک انسان برجستهای در همه ابعاد بود.
در
آستانه سالروز حادثه هفتم تیرماه، پایگاه اطلاعرسانی رهبر معظم انقلاب، خاطره
حضرت آیتالله خامنهای از چگونگی اطلاعیافتن از شهادت آیتالله بهشتی را که در
مصاحبهای در محل انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 1365.4.1بیان شده
است را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
یکباره این خبر را به من ندادند. من تدریجاً با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکی دو روز اوّل که به هوش آمده بودم، کسی اجمالاً از وقوع یک انفجاری در حزب به من خبر داد، لکن من در شرایطی نبودم که درست درک کنم که چی واقع شده. یعنی شاید حتی کاملاً به هوش نبودم، لکن یادم هست که چیزی به من گفته شد بعد هم یادم رفت.
چون غالباً در حال شبیه حالات بعد از بیهوشی بودم؛ چون عملهای متعددی انجام میگرفت و درد و اینها هم شدید بود. من اصرار میکردم که برای من رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانههای گوناگون نمیآوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه؛ چون افرادی که دوروبر من بودند بالاخره نمیتوانستند در مقابل اصرارهای پیدرپی من مقاومت کنند. مجبور بودند قضیه را به من بگویند.
آن کسی که میتوانست این قضیه را به من بگوید کسی غیر از آقای هاشمی نبود. یعنی میدانستند بهخاطر نحوه ارتباط ما با هم طبعاً ایشان میتواند به یک شکلی مسئله را به من بگوید و همین کار را کردند. البته من توجه نداشتم. یک روز عصر آقایهاشمی و آقایحاجاحمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پیش من و یکی از کسانی که دوروبر من بود با آنها مطرح کرد که فلانی رادیو میخواهد و روزنامه میخواهد و ما مصلحت نمیدانیم؛ شما نظرتان چیه، اگر شما میگویید بدهیم.اینجوری شروع کردند قضیه را:
آقای هاشمی با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و هضمشدنی مطرح میکنند آنجا گفتند: نه بهنظر من هیچ لزومی ندارد شما رادیو بیاورید. حالا خبرهای بیرون خیلی شیرین است، خیلی مطلوب است که این هم روی تخت بیمارستان این خبرها را بشنود.
من اجمالاً فهمیدم که خبرهای تلخی وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همین دیگر، انفجار درست میکنند، بعضیها شهید شدند، بعضیها مجروح شدند و به این ترتیب ایشان من را وارد حادثه کرد. من پرسیدم کیها مثلاً شهید شدند، کیها مجروح شدند؟ ایشان گفت: مثلاً آقای بهشتی مجروح است.
من خیلی نگران شدم. شدیداً از شنیدن اینکه آقای بهشتی حادثهای دیده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جوری است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه، نگرانی هم ندارد. گفتم آخر در چه حدی است؟ ایشان گفت خب، مجروح است دیگر، ناراحت است.
من گفتم که در مقایسه با من مثلاً بدتر از من است، بهتر از من است؟ میخواستم که ابعاد مسئله را بفهمم. ایشان گفت همینجورهاست دیگر؛ حالا بیخود دنبال این قضایا تحقیق نمیخواهد بکنی، اجمالاً خبرهای بیرون خیلی شیرین نیست، خیلی جالب نیست.
خب بله، بعضیها هم شهید شدند و اینها. ایشان من را در نگرانی گذاشت و رفت. من فهمیدم که یک حادثه مهمی است که آقای بهشتی در آن حادثه مجروح شده. به ایشان هم قبل از اینکه بروند گفتم، خواهش میکنم هر چه ممکن هست مراقبت بهخرج داده بشود، تمام امکانات پزشکی کشور بسیج بشود تا آقای بهشتی را هر جور هست زودتر نجات بدهید و نگذارید که ایشان خدای نکرده برایش مسئلهای پیش بیاید. بعد که ایشان رفتند افرادی که دوروبر من بودند نمیدانستند که من چقدر خبر دارم و من از آنها بهطور آرامآرام مسئله را گرفتم. یعنی بهقول معروف زیر زبانِ آن بچههایی که دوروبر من بودند [را]خود من کشیدم و فهمیدم که ایشان شهید شدهاند.
27 صندلی؛ 27 دسته گل
پس از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 1360 و شهادت جمعی از نمایندگان مجلس شورایاسلامی، نخستین جلسهعلنی مجلس، سهروز بعد، یعنی چهارشنبهدهمتیرماه برگزار شد. درآن روز، به یادبود آن شهیدان، 27 دسته گل، بر روی 27 صندلی مجلس قرار داده بودند.یکی از مسئولان نظام درباره آن روز مینویسد: «نگران عدم تشکیل مجلس، به خاطر کمبود از حدنصاب لازم بودم خوشبختانه با یک ساعت تأخیر، نصاب حاصل شد و جلسه علنی رسمیت یافت. موفقیتی بزرگ حاصل آمد؛ چون 27 نفر نماینده شهید داشتیم و نُه نفر مجروح؛ گرچه جمعی از مجروحان، از بیمارستان به مجلس آمدند.
نامه امام علی(ع) به مالک اشتر:
ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.
چگونگی ارتباط داشتن با زنها و دخترهای نا محرم در جامعه , یکی از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اینکه نه الگوی مناسبی در مورد ان ارائه شده و نه دیدگاه دین در مورد آن به خوبی مشخص و تبیین شده است. تازه , تندروی ها و کج روی های گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن
اگر به سیره امیرالمومنین دقت کنی , می بینی که حضرت , در سنین جوانی با زنان سالخورده سلام و احوالپرسی می نمود ولی با دختران و زنان جوان نه ! حتی سلام هم نمی کرد . در حالیکه پیامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسی می کردند چون زمانی که علی (ع) 20 ساله و در عنفوان جوانی چنین عمل می نمود , پیامبر اکرم قریب 50 سال از عمر شریفشان می گذشت. بنابراین از آنجا که احتمال پیش امدن گناه دست کم برای طرف مقابل دور از ذهن نبود , علی (ع)این تربیت شده مکتب پیامبر به عنوان یک جوان سعی داشت مسائل ارتباطی و حدود بین دختر و پسر و به عبارتی زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنین آن حضرت مبراو پاکیزه از هرگونه آلودگی بود
از طرفی پیامبرسه دختر جوان به نامهای زینب , ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند , بااینکه علی(ع)از کودکی به این خانه رفت و آمد داشتند , اما در این رفت و امدها نهایت دقت را بعمل می آوردند. درحالی که همین علی (ع) در دوران خلافتش وقتی که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهیدی را نیاز به کمک دید به یاری او شتافت
پس در ارتباط با افراد نامحرم , چیزی که بیش از همه اهمیت دارد
نیت و انگیزه طرفین و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در این ارتباط برای هر دو نفر است
یاری رساندن به نیازمند و در طلب رضای خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و لیکن این سیره جدایی از بهانه جویی برای آشنایی و استمتاعات و لذت جویی و هرگونه آلودگی دیگر است
به راستی که کسی چون حضرت علی (ع) , در سنین جوانی اش و در ریزترین حرکات و رفتارهایش بهترین الگوی نسل جوان ماست.
برگرفته از: سایت امام علی(ع)