همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

زندگی نامه امام زمان (عج)


زندگی نامه امام زمان (عج)


پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مهدی از فرزندان من است، نامش نام من (محمد) و کنیه اش کنیه من (ابوالقاسم) می‌باشد، ‌در صورت و سیرت از همه کس به من شبیه تر است. برای او غیبتی است که در آن مردم دچار حیرت می‌گردند و بسیاری از دسته‌ها و گروههای مردم، گمراه میشوند، آنگاه مانند ستاره تابانی از پرده غیبت بدر آید و زمین را پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. 

(بحارالانوار/ ج 51، ص 17، ح 13، به نقل از کمال الدین.

 

 

 ولادت امام زمان

نام پدر ومادر امام زمان (عج(
مقام ومنصب
نقش انگشتری
تاریخ ولادت
اختلاف عقیده در تاریخ ولادت
سال ولادت
مدت عمر شریف امام زمان (عج(

سال به امامت رسیدن وسن ایشان درآن هنگام
چگونگی ولادت امام مهدی (عج(

نام پدر ومادر امام زمان (ع(
نام پدر این بزرگوار امام حسن عسکری (ع) پیشوای یازدهم ونام مادر گرامیشان نرجس خاتون (س) میباشدکه ایشان بنا برروایات یک شاهزاده رومی بودند ودرخواب با امام حسن عسکری (ع) آشنا شده ومسلمان میشوند . امام زمان تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)میباشد (به زندگینامه امام حسن عسکری (ع) وهمسرشان نرجس خاتون (س) مراجعه شود)

مقام ومنصب :
ایشان معصوم چهاردهم و امام دوازدهم شیعیان هستند

تاریخ ولادت :
یک سال و یک ماه پس از ازدواج امام حسن عسکری (ع) و نرجس خاتون امام زمان به دنیا می آیند حضرت ولی عصر (ع) بنا بربیشترین روایت روز جمعه نیمه شعبان 255 هجری قمری متولد شده اند(3)
جالب است بدانیم او پیش از آفتاب چشم به این جهان گشود، تا همیشه آفتاب را پشت سر قرار دهد
شب این میلاد خجسته را «شب برات» ‌و «شب مبارک» و «شب رحمت» خوانند. شیخ صدوق درکمال الدین نقل میکند نرجس خاتون روزی مشاهده میکند که نوری وارد بدن اومیشود وبه امام حسن عسکری موضوع راگزارش میکند وامام اورا نوید به بارداری امام زمان میدهد ومیفرماید : پسری می آوری که نامش محمد است وپس از من ،جانشین من خواهد بود.
نرجس ،عروس فاطمه ،شد مادر صاحب زمان درمهد نور ،مهدی ظهور آیینه حق شدعیان
پس میلادش روزجمعه نیمه شعبان 255 هجری است چون پدرش وفات کرد او5 ساله بود ومشهوربین علماء نیزهمین تاریخ است وکسی در این جهت اعتراضی نکرده مگر کلینی در کافی وصدوق درکمال الدین و شیخ طوسی در الغیبه که این سه بزرگوار یک مرتبه سال 255 وباردیگر 256 نوشته انداما هرسه بیشتر سال 255 هجری راقبول دارندبرای ولادت ایشان تاریخهای دیگری هم ذکر شده
علت اینکه درتاریخ تولد ایشان عده ای اختلاف دارند ممکن است به دلیل پنهان نگه داشتن تولد آن امام بوده باشد بنابر این اصل ولادت مهدی جزء مسلّمات تاریخ است و در این تاریخ بین علما و محدثان و علمای فریقین هیچگونه اختلافی نیست.
شهید اول درکتاب دروس از امام جعفر صادق روایت کرده که آن حضرت فرموده اند : درشبی که قائم آل محمد (ع) متولد گردد هرمولودی متولد شود باایمان است واگردرزمین شرک متولد گردد ،خداوند به برکت وجود امام ،اورا به سرزمین ایمان منتقل خواهد کرد
پس بنابرمبنای مشهور حضرت پس از شهادت جدگرامیش ،امام هادی (ع) حدود یکسال بعد ،متولد شده است یعنی حدود یکماه از حکومت مهتدی عباسی گذشته ،زیرا مهتدی یک شب به آخرماه رجب مانده به حکومت رسید وتولد امام (ع) نیمه شعبان است

مدت عمر شریف امام زمان (ع(
از سال 255 تا کنون

سال به امامت رسیدن وسن ایشان درآن هنگام :
سال به امامت رسیدن 260 هجری وسن شریفشان درآن هنگام 5 سال است


 

دوران زندگی

1 ـ از تولد تا غیبت: حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی(عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2 ـ غیبت صغری: پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی(عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3 ـ دوره غیبت کبری: این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4 ـ دوره حکومت: پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.
 

تاریخ و سبب شهادت :

امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏ خواهد بود. سپس چند سال حاکم على‏الاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.

پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مى‏گردد و سپس عمر این جهان به پایان مى‏رسد و عالم قیامت آغاز مى‏گردد

 

عقل و دین و حیا!!!! کدام را می خواهید؟؟؟؟

عقـــل

 

جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت :

 اى آدم ! به من فرمان داده اند که از تو بخواهم یکى از سه چیز را برگزینى . پس تو یکى را برگزین و دو دیگر را رها کن .

آدم گفت : اى جبرئیل ! آن سه چیز کدامند؟
جبرئیل گفت : عقل و دین و حیا.
آدم گفت : من عقل و خرد را برگزیدم .
آنگه جبرئیل خطاب به حیا و دین گفت : دور شوید و آدم را به حال خود واگذارید. آن دو گفتند: اى جبرئیل ما نمى توانیم از او دور شویم ؛ چون به ما دستور داده شده که هر جا عقل باشد ما نیز همراه او باشیم .
جبرئیل گفت : پس به آنچه دستور دارید رفتار کنید. این بگفت و به آسمان پرواز کرد.


برگرفته از :کتاب خاطرات امیر مومنان از شعبان خان صنمى (صبورى )

آنچه دارى قدر بدان!!!

آنچه دارى قدر بدان

 

و حفظ ما فى یدیک أحب الى من طلب ما فى یدى غیرک

 

ترجمه:

نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى، در نظر من، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است، بهتر و دوست داشتنى‏تر است)) کلام حضرت على (ع) از گنجینه بى مانند نهج‏البلاغه((

 

شرح:

کسانى هستند که هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى‏شوند، دائما در فکر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنکه صرف کسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم که بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى‏شود و نگاهشان به مال دیگران است. و گاهى، کار را به جایى مى‏رسانند که شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى‏گذارند، تا براى مدتى کوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده کنند
شاید شما هم دیده‏اید که: بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن که خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى، بیشتر خود نمایى کنند
یا وقتى مهمان در خانه دارند، کاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را کنار مى‏گذارند، و در عوض، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى‏گیرند و جلوى مهمان مى‏آورند
این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و کارى هم که میکنند، بر خلاف دستورات اسلام است
امام علیه‏السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نکته را در یک جمله کوتاه، بیان فرموده است

-1 قناعت: به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش.

 2- عزت نفس: شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ کن، و از آنچه دارى خوشنود باش، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران، آسوده باشى
-3حفظ آبرو: با دورى کردن از زیاده‏طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران، آبروى خود را به باد مده
-4شکر نعمت: نسبت به آنچه خداوند به تو داده است، کفران نعمت مکن، بلکه شکر نعمت خداوندى را - به هر اندازه که باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بکوشى. نه آن که مال خود را، بخاطر ناچیز و کم قیمت بودن، خوب حفظ نکنى و آن را از بین ببرى، و بعد، محتاج دیگران بشوى.


نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهج‏البلاغه


12 تیر1367 حمله ناوگان آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران

حمله ناوگان آمریکا به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران (12 تیر 67)


 
آسمانِ آبی! دریای آبی! و تکه ابرهایی از کنار پنجره کوچک هواپیما عبور می کردند. مسافران با آسودگی، خاک وطن را ترک می نمودند و از فراز آب های نیلگون و حماسه آفرین خلیج فارس در حرکت بودند. شمارشی معکوس شروع می شود و انگشتی سیاه، دکمه شلیک موشکی را فشار می دهد. خطی از دود، دریا را به آسمان می دوزد و زمین و زمان را به هم. آتشی از کینه و سنگدلی در آسمان آبی به میان ابرهای می جهد و هوا تیره و تار می شود و دویست و نود قلب بی گناه در آتش عصیان شیطان می سوزند و خاکسترشان بر آب های آبی دریا فرو می نشیند. سالروز فاجعه دلخراش هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی به دست جنایتکار قرن آمریکای جهان خوار را به همه هم وطنان و خانواده های داغدار این فاجعه تسلیت می گوییم.
فرشتگان آسمان چشمان خود را گرفته بودند تا این صحنه جان خراش را نبینند و ناگهان نگاه معصوم زنان و کودکان بی گناه در آتش و دود پیچیده می شود و گلبرگ های نیم سوخته و پرپر شده آنها از آسمان، بر دریا می ریزد و برگ سیاه دیگری در دفتر جنایات اهریمن بزرگ ورق می خورد. روح کثیف و جنایت پیشه اهریمن، بر آبیِ دریا سیطره می اندازد و قهقه منحوسش گوش زمان را پاره می کند. همچنان مدعیان گنگ حقوق بشر در خاموشی بسر می برند. نفرین خدا بر دستان ناپاک این جنایت پیشه که خون بشریت از چنگال سیاهش می چکد. این واقعه دلخراش را به شما ملت شهادت طلب و سرافراز تسلیت می گوییم.
سیمرغی از جنس بلور بر فراز وطن در پرواز است و چشمانی دریده از کینه و انتقام، مسیر پروازش را هدف قرار می دهد بلور نگاه ها می شکند، خرد می شود و از آسمان همراه با اشک فرشتگان به دریا می ریزد. صدای شکستن بلوری ها، در گوش زمان تکرار می شود و بغض، گلویش را می فشارد. یاد و خاطره پرواز بی فرود دویست و نود مسافر بی گناه هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی بر فراز آب های همیشه آبی ایران را تسلیت می گوییم.


خاطره اوج بی فرود مسافران هواپیمای جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج نیلگون فارس را گرامی می داریم.
سالیاد هدف قرار گرفتن سرنشینان بی گناه هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی توسط ناوگان متجاوز آمریکای جنایتکار را تسلیت می گوییم. 

با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا


از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام 
گل کرد خار خار شب بی قراری ام 

تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو 
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام 

گر من به شوق دیدنت از خویش می روم 
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام 

بود و نبود من همه از دست رفته است 
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام 

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت 
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام 

تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار 
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام 

با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا 
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام


شهید بهشتی از دیدگاه امام خمینی(ره)و امام خامنه ای

شهید سید محمدحسینی بهشتی در دوم آبان 1307 هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود. وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه به تحصیل علوم­دینی، مدرسه را رها و در سال 1321 وارد حوزه علمیه شد. به سال 1325 یعنی در هجدهمین بهار زندگی خود به قم عزیمت کرد و در کنار تحصیل علوم دینی، در سال 1327 موفق به دریافت دیپلم ادبی در امتحانات متفرقه شد. در همان سال، وارد دانشکده الهیات معقول و منقول شد و در سال 1330 با دریافت درجه لیسانس به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. در سال 1331 ازدواج نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر بود. وی در سال 1333، دبیرستان دین و دانش قم را تأسیس نمود و تا سال 1342 سرپرستی آن را برعهده داشت. ، در سال 1335 وارد دانشکده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده بخاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی ، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت ، نتوانست از رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تاءخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دکترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن » با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.



 

 بهشتی از دید امام خمینی(ره)

-         بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.

-         مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود.

-         بهشتی، یک ملت بود.

-         من بیش‏تر از بیست سال ایشان را می‏شناختم و برخلاف آن چه این بی‏انصاف‏ها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می‏دانستم.

-         من بیش‏تر از بیست سال است که آقای بهشتی را می‏شناسم و در این مدت، حتی ندیدم یک کلمه از کسی غیبت کند.

قسمتی از پیام امام خمینی (ره)ه به مناسبت ‏شهادت شهید بهشتی:

ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بی‏گناه به عدد شهدای کربلا از دست داد.

 

شهیدبهشتی از نگاه مقام معظم رهبری:

بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطر این‏که در دوران زندگی‏اش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد. اوواقعا یک انسان برجسته‏ای در همه ابعاد بود.

خبر شهادت شهید بهشتی چگونه به رهبر انقلاب رسید؟


 
در آستانه سالروز حادثه هفتم تیرماه، پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر معظم انقلاب، خاطره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چگونگی اطلاع‌یافتن از شهادت آیت‌الله بهشتی را که در مصاحبه‌ای در محل انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 1365.4.1بیان شده است را منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید: 

یکباره این خبر را به من ندادند. من تدریجاً با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکی دو روز اوّل که به هوش آمده ‌بودم، کسی اجمالاً از وقوع یک انفجاری در حزب به من خبر داد، لکن من در شرایطی نبودم که درست درک ‌کنم که چی واقع شده. یعنی شاید حتی کاملاً به هوش نبودم، لکن یادم هست که چیزی به من گفته ‌شد بعد هم یادم رفت.

چون غالباً در حال شبیه حالات بعد از بی‌هوشی بودم؛ چون عمل‌های متعددی ‌انجام می‌گرفت و درد و اینها هم شدید بود. من اصرار می‌کردم که برای من ‌رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانه‌های گوناگون نمی‌آوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه؛ چون ‌افرادی که دوروبر من بودند بالاخره نمی‌توانستند در مقابل اصرارهای پی‌درپی من مقاومت کنند. مجبور ‌بودند قضیه را به من بگویند.

آن کسی که می‌توانست این قضیه را به من بگوید کسی غیر از آقای هاشمی نبود. یعنی می‌دانستند ‌به‌خاطر نحوه ارتباط ما با هم طبعاً ایشان می‌تواند به یک شکلی مسئله را به من ‌بگوید و همین کار را کردند. البته من توجه نداشتم. یک روز عصر آقای‌هاشمی و آقای‌حاج‌احمد آقا - فرزند ‌حضرت امام - آمدند پیش من و یکی از کسانی که دوروبر من بود با آنها مطرح کرد که فلانی رادیو ‌می‌خواهد و روزنامه می‌خواهد و ما مصلحت نمی‌دانیم؛ شما نظرتان چیه، اگر شما می‌گویید بدهیم.‌اینجوری شروع کردند قضیه را:



 آقای هاشمی با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و هضم‌شدنی مطرح می‌کنند ‌آنجا گفتند: نه به‌نظر من هیچ لزومی ندارد شما رادیو بیاورید. حالا خبرهای بیرون خیلی شیرین است، ‌خیلی مطلوب است که این هم روی تخت بیمارستان این خبرها را بشنود.

من اجمالاً فهمیدم که خبرهای ‌تلخی وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همین دیگر، انفجار درست می‌کنند، بعضی‌ها شهید شدند، ‌بعضی‌ها مجروح شدند و به این ترتیب ایشان من را وارد حادثه کرد. من پرسیدم کی‌ها مثلاً شهید شدند، ‌کی‌ها مجروح شدند؟ ایشان گفت: مثلاً آقای بهشتی مجروح است.

من خیلی نگران شدم. شدیداً از ‌شنیدن اینکه آقای بهشتی حادثه‌ای دیده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جوری است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه، نگرانی ‌هم ندارد. گفتم آخر در چه حدی است؟ ایشان گفت خب، مجروح است دیگر، ناراحت است.

من گفتم که ‌در مقایسه با من مثلاً بدتر از من است، بهتر از من است؟ می‌خواستم که ابعاد مسئله را بفهمم. ایشان ‌گفت همین‌جورهاست دیگر؛ حالا بی‌خود دنبال این قضایا تحقیق نمی‌خواهد بکنی، اجمالاً خبرهای بیرون ‌خیلی شیرین نیست، خیلی جالب نیست.

خب بله، بعضی‌ها هم شهید شدند و اینها. ایشان من را در نگرانی گذاشت و رفت. من فهمیدم که یک حادثه مهمی است که آقای بهشتی در آن ‌حادثه مجروح شده. به ایشان هم قبل از اینکه بروند گفتم، خواهش می‌کنم هر چه ممکن هست مراقبت ‌به‌خرج داده بشود، تمام امکانات پزشکی کشور بسیج بشود تا آقای بهشتی را هر جور هست زودتر نجات ‌بدهید و نگذارید که ایشان خدای نکرده برایش مسئله‌ای پیش بیاید. بعد که ایشان رفتند افرادی که دوروبر من بودند نمی‌دانستند که من چقدر خبر دارم و من از آنها به‌طور ‌آرام‌آرام مسئله را گرفتم. یعنی به‌قول معروف زیر زبانِ آن بچه‌هایی که دوروبر من بودند [را]خود من کشیدم و ‌فهمیدم که ایشان شهید شده‌اند.

27 صندلی؛ 27 دسته گل

27 صندلی؛ 27 دسته گل


پس از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 1360 و شهادت جمعی از نمایندگان مجلس شورای‏اسلامی، نخستین جلسه‏علنی مجلس، سه‏روز بعد، یعنی چهارشنبه‏دهم‏تیرماه برگزار شد. درآن روز، به یادبود آن شهیدان، 27 دسته گل، بر روی 27 صندلی مجلس قرار داده بودند.یکی از مسئولان نظام درباره آن روز می‏نویسد: «نگران عدم تشکیل مجلس، به خاطر کمبود از حدنصاب لازم بودم خوش‏بختانه با یک ساعت تأخیر، نصاب حاصل شد و جلسه علنی رسمیت یافت. موفقیتی بزرگ حاصل آمد؛ چون 27 نفر نماینده شهید داشتیم و نُه نفر مجروح؛ گرچه جمعی از مجروحان، از بیمارستان به مجلس آمدند.

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر

 نامه امام علی(ع) به مالک اشتر:


 ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.

 

علی(ع) و چگونگی ارتباط با زنان و دختران نامحرم


 چگونگی ارتباط داشتن با زنها و دخترهای نا محرم در جامعه  ,  یکی از معضلات امروز ما جوانهاست.بخاطر اینکه نه الگوی مناسبی در مورد ان ارائه شده و نه دیدگاه دین در مورد آن به خوبی مشخص و تبیین شده است. تازه ,  تندروی ها و کج روی های گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن

اگر به سیره امیرالمومنین دقت کنی ,  می بینی که حضرت  ,  در سنین جوانی با زنان سالخورده سلام و احوالپرسی می نمود ولی با دختران و زنان جوان نه ! حتی سلام هم نمی کرد . در حالیکه پیامبر در همان زمان با زنان و دختران جوان هم سلام و احوالپرسی می کردند چون زمانی که علی (ع) 20 ساله و در عنفوان جوانی چنین عمل می نمود ,  پیامبر اکرم قریب 50 سال از عمر شریفشان می گذشت. بنابراین از آنجا که احتمال پیش امدن گناه دست کم برای طرف مقابل دور از ذهن نبود ,  علی (ع)این تربیت شده مکتب پیامبر به عنوان یک جوان سعی داشت مسائل ارتباطی و حدود بین دختر و پسر و به عبارتی زن و مرد را مراعات کند. هر چند وجود نازنین آن حضرت مبراو پاکیزه از هرگونه آلودگی بود

از طرفی پیامبرسه دختر جوان به نامهای زینب ,  ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند ,  بااینکه علی(ع)از کودکی به این خانه رفت و آمد داشتند ,   اما در این رفت و امدها نهایت دقت را بعمل می آوردند. درحالی که همین علی (ع) در دوران خلافتش وقتی که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهیدی را نیاز به کمک دید به یاری او شتافت

پس در ارتباط با افراد نامحرم ,  چیزی که بیش از همه اهمیت دارد

نیت و انگیزه طرفین و از همه مهمتر عدم امکان وجود مفسده در این ارتباط برای هر دو نفر است

یاری رساندن به نیازمند و در طلب رضای خدا آنهم در حد ضرورت مطلوبست و لیکن این سیره جدایی از بهانه جویی برای آشنایی و استمتاعات و لذت جویی و هرگونه آلودگی دیگر است

به راستی که کسی چون حضرت علی (ع) ,  در سنین جوانی اش و در ریزترین حرکات و رفتارهایش بهترین الگوی نسل جوان ماست.


برگرفته از: سایت امام علی(ع)