کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته
شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد
و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی
به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته
ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را
درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن
بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را
ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا می گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان
ز هر سو می دمد صدگونه نور آهسته آهسته
به سر میآید این دوران تلخ انتظار آخر
و ناجی می کند اینجا ظهور آهسته آهسته
ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن
که او مردانه می یابد حضور آهسته آهسته
اعتراف تلـــخ
سیری در نهج البلاغه اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
خوشا به حال تو اى خاک کربلا
کنگره عشق نیست منزل هر بوالهوس |
طائر این آشیان جان حسین است و بس |
قله قاف وجود منزل عنقا بود |
بر سر این آشیان پر نگشاید مگس |
پایه اوصاف او، فوق اشارات ماست |
رفعت این پایه نیست افئدة را دسترس |
محفل ایجاد را اوست چراغ ابد |
تا ابد از نور او مشعله ها مقتبس |
گشت چو کرب و بلا عارج معراج عشق |
روح امینش فشاند گرد ز سم فرس |
او قفس تن شکست تا به قفس ماندگان |
در پى او بشکند قالب تن را قفس |
کشته بى دیده ام در هوسى داده جان |
زنده چو او کس ندید کشته به ترک هوس |
رفت و شد اندر پى اش قافله دل روان |
ما پى این کاروان شاد به بانگ جرس |
اى شه بافر و نور، عرش مقام تو را |
لامسه عقل ما، دم زند از لایمس |
بحر ثناى تو را قول نبى زورق است |
جنبش ما اندر او جنبش خار است و خس |
کشته غفلت بود هر که تو را کشته خواند |
اى دم جان پرورت زنده دلان را نفس |
منم آن امام مبین
نام کتاب :
پیشگوئیهاى امیر المؤمنین علیه السلام
مؤ لف :
سید محمد نجفى یزدى
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت .
وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست .
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد…
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،
زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !!!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند،
اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!!
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد .
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند،
بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!!
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است
تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد
زبان عاقل و زبان احمق
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه:
زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل،با اندیشه سخن مىگوید ونادان بىفکر (
شرح:
کتاب: پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
معیار زشتى کارها
و احذر کل عمل یعمل به فى السرو یستحیى منه فى العلانیه، و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره أو اعتذرمنه
ترجمه:
از کارى که در نهان انجام مىشود، و در آشکار شرم آور است، بپرهیز و نیز از کارى که اگر انجام دهندهاش، در باره آن بپر سند، یا انجام آن را انکار مىکند و یا بخاطر آن پوزش مىطلبد، دورى کن.
شرح:
بسیار کسان هستند که دلشان نمیخواهد کار بد انجام دهند و مورد سرزنش مردم و خشم و نارضایى خدا قرار گیرند. ولى چون گاهى نمىتوانند فرق میان خوب و بد را تشخیص دهند، بطور ناخواسته و نا آگاهانه مرتکب اعمال ناپسند مىشوند.
از این رو، براى آنکه کار خوب از کار بد مشخص شود، و انسان بتواند فرق بین این دو را بشناسد و کار بد انجام ندهد، امام علیهالسلام دو قانون و نشانه ساده و آسان تعیین فرموده است: اول آنکه کار بد، آن است که بطور پنهانى و دور از چشم دیگران انجام داده مىشود، زیرا انجام آن بطور آشکار و برابر چشم مردم. باعث شرم و خجالت است.
دومین نشانه کار بد، آن است که انجام دهنده آن را مورد پرسش قرار دهند که چرا چنان کارى کرده است، یا انکار میکند و میگوید:من چنین کارى نکردهام، و یا بخاطر انجام آن کار عذر خواهى مىکند و میگوید:مرا ببخشید، از روى نادانى چنین کارى کردهام.
پس ما نیز، هر گاه دیدیم کارى که میخواهیم انجام دهیم، یکى از این دو نشانه را دارد، باید بدانیم که کار بدى است، و از انجام آن خوددارى کنیم.
کتاب: پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه
نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
فرصت را از دست ندهیم
اضاعه الفرصه غصه.
ترجمه:
از دست دادن فرصت، مایه غم و انده است.
شرح:
کتاب: پندهاى کوتاه از نهجالبلاغه نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه
سلام وارث تنهای بی نشانی ها!
خدای بیت غزل های آسمانی ها!
نیامدی و کهنسالهایمان مُردند
درآستانه ی مرگاند نوجوانیها
چقدرتهمتِ ناجور بارمان کردند
چقدرطعنه که: ((دیوانهها! روانیها!