همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج)


پروردگارا! 
صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه‌ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ‌مان مدار. تشنه‌ی آب و گرسنه‌ی طعام نیستیم. 
ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات! 
سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده. 
شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد. 
اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می‌شود. 
عطش رمضان، تذکر عطش عاشوراست. 
لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند. 
تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است. 
رمضان، مقدمه ی محرم است. 
قدر، دروازه‌ی شهر نینواست. 
صیام، طلیعه‌ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج). 
در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است. 
دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می‌گوییم. 
در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده‌ی رمضان ثبت نام کنیم. 
یاران رمضان و یاوران عاشورا! 
گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور. 

ای میهمانان ملکـــــــوت! التمــــاس دعــــــــا. 

تفاوت اعمال

شتان ما بین عملین عمل تذهب لذته و تبقى تبعته، و عمل تذهب موونته و یبقى أجره
ترجمه:
چه تفاوت بسیارى، که بین دو گونه عمل و کردار انسانها وجود دارد: عملى که لذت و خوشى آن به سرعت مى‏گذرد، ولى نتایج زیانبار و عواقب آن باقى مى‏ماند، و عملى که رنج و زحمت آن، زود تمام مى‏شود ولى پاداش آن برجا مى‏ماند. 
شرح:
خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و به او عقل و شعور داد، تا آزادانه راه زندگى‏اش را انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود، هر عملى که دلش خواست، انجام دهد. 
اما در روز قیامت، کسى که عمل خوب انجام داده باشد پاداش مى‏گیرد و کسى که مرتکب اعمال بد شده، به کیفر و مجازات مى‏رسد. 
امام علیه‏السلام، به مسلمانان هشدار مى‏دهد، تا بدانند که بین این دو گونه عمل، تفاوت بسیارى هست، و فریب ظاهر را نخورند. یعنى انسان باید بداند، که کار خوب و بد، هر دو، به زودى مى‏گذرد و تمام مى‏شود، در حالیکه نتایج و پى‏آمدهاى آن، از بین نمى‏رود، و در کارنامه اعمال انسان، باقى مى‏ماند. 
فرزند عزیز، تو خود، در میان دوستان، همکلاسى‏ها، و اطرافیانت، نمونه‏هایى این دو گونه عمل را، بسیار دیده‏اى. 
به عنوان مثال: دانش آموزى که به جاى درس خواندن و زحمت کشیدن، وقت خود را به بازى و تفریح و خوشگذرانى تلف مى‏کند، تمام آن بازیها و تفریحاتش، زودگذر است، و تمام خوشگذرانیهایش، به زودى تمام مى‏شود. اما نتیجه این خوشیهاى زودگذر، مردود شدن است که یک سال عمر او را بیهوده تلف مى‏کند و دیگر تا پایان عمر نمى‏تواند آن یک سال را دوباره به - دست آورد. 
دانش آموزى هم که زحمت درس خواندن را تحمل مى‏کند، رنج و زحمتش به زودى تمام مى‏شود، در حالیکه پاداش این زحمت، یعنى آموختن به زودى تمام مى‏شود، در حالیکه پاداش این زحمت، یعنى آموختن علم و دانش، و رفتن به کلاس بالاتر و پیشرفتى که نصیب او مى‏شود، نتایج خوب و لذت بخشى است که براى همیشه در زندگى او باقى مى‏ماند. 
از این مثال ساده، نتیجه مى‏گیریم که اعمال گناه آلوده نیز اگر هم لذتى داشته باشند، لذت شان زودگذر است، در حالیکه نتیجه آنها، یعنى مجازاتى که در پى دارند، نزد خدا باقى مى‏ماند و در روز قیامت، گریبان شخص گناهکار را مى‏گیرد. مثلا کسى که بر خلاف فرمان خداوند، روزه نمى‏گیرد. مثلا کسى که بر خلاف فرمان خداوند، روزه نمى‏گیرد و در ایام ماه مبارک رمضان، شکم‏چرانى مى‏کند، لذتى که از خوردن و آشامیدن مى‏برد، یک لذت زودگذر است. یعنى لذتى است که با جمع کردن سفره غذا، تمام مى‏شود و چیزى از آن باقى نمى‏ماند. ولى نتیجه این نافرمانى، تا روز قیامت باقى مى‏ماند و خداوند شخصى روزه خور را به مجازات نافرمانى‏اش مى‏رساند. 
اما کسى روزه مى‏گیرد، فقط چند ساعت، زحمت گرسنگى و تشنگى را تحمل مى‏کند، ولى در عوض این رنج زودگذر، که با فرارسیدن غروب همان روز تمام خواهد شد. 

اگر خود شما خوب فکر کنید خواهید دید که تمام کارها همین طور است. یعنى هم تمام لذتها زودگذر هستند، هم تمام زحمتها. ولى آنچه براى همیشه باقى مى‏ماند، نتیجه و عمل و کردار انسان است، که اگر بخاطر لذتهاى زودگذر گناه کرده، مجازات مى‏شود، و اگر در راه اطاعت از خدا، رنج و زحمت زودگذر را تحمل کرده، مزد و پاداش میگیرد. 


نام کتاب: پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه

نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهج‏البلاغه

بزرگترین فضیلت قرآنى امیرالمؤمنین علیه السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سلیم بن قیس گوید: مردى از على بن ابیطالب علیه السلام پرسید: بزرگترین فضیلت خود را برایم بگو؟ حضرت فرمود: آنچه خداوند در قرآن نازل نموده است ، پرسید: خداوند در مورد شما چه نازل نموده است ؟ فرمود: سخن خدا که فرمود: ((و یقول الذین کفرو الست مرسلا قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب )) منظور خداوند از کسى که داراى علم و کتاب است من هستم .(25)

از اهل سنت صاحب کتاب ینابیع المودة ، شیخ حافظ قندوزى حنفى در باب 30 از کتاب خود احادیث متعددى در همین مورد روایت کرده است .



نام کتاب : شیعه در اسلام

مؤ لف : علاّمه فقید، سیّد محمد حسین طباطبائى

خواص آیه نـــــور

خواص آیه نور

نور

خواص آیه نور چیست؟ آیا درست است که می گویند اگر این آیه به عددی خاص خوانده شود برکات زیادی دارد؟ »

قرآن کتاب عمل است و تلاوت آن سرآغازی است برای تفکر و ایمان، و آن نیز وسیله ای است برای عمل به محتوای آن، و این همه پاداش های عظیم نیز از همین جا با همین شرایط تحقق می یابد. قرائت تمام سوره ها آثار دنیوی و اخروی دارد و فضائل هر یک از سوره ها از سوی امامان معصوم (ع) بیان شده است.

از جمله سور? مبارک? نور و آیه نور که در این سوره ( آیه 35) است که در روایات خواص و آثار مختلفی برای آن ذکر شده است.

در مورد ختم آیات و اذکار، عدد نقش بسیار مهمی دارد و باید آن آیه یا ذکر را به عدد معین گفت تا اثر خاص خود را بگذارد. اما اگر کسی این آیه شریفه را بر طبق عدد معین ختم کند و نتیجه ای برایش حاصل نشود مانعی در شرایط و مقدمات آن پیش آمده است که باید آن مانع را برطرف کند تا ختم آیه یا ذکر اثربخش باشد؛ یعنی آنچه بیان شده است تنها علت معدّ محسوب می گردند.»

قرآن کتاب هدایت، عمل و انسان سازی است، لذا تلاوت آن مقدمه ای برای تفکر و ایمان، و در مرحله بعد وسیله ای است برای عمل به محتوای آن، و رسیدن نتیجه نهایی که همان تکامل و سعادت ابدی است. بنابراین، هم? قرآن نور است و نباید هیچ فردی از برکات آن محروم بماند.

دربار? فضیلت سوره نور احادیثی از ائمه اطهار (ع) رسیده است، از جمله:

پیامبر اسلام (ص) فرمود: "هر که سوره نور را بخواند، خداوند ده حسنه به او می دهد، به اندازه اجر هم? مؤمنان گذشته و آینده".[1]

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: "مال و عورت خود را به خواندن سور? نور حفظ کنید و زنان خود را به وسیل? آن در حصار عفت قرار دهید؛ زیرا کسی که این سوره را در شب و روز بخواند هیچ یک از خانواده اش هرگز زنا نمی کند تا بمیرد. در وقت مردن هفتاد هزار ملک تا کنار قبر او را تشییع و برای او دعا و استغفار می کنند تا وارد قبر شود".[2]

همچنین در باره آی? نور که یکی از آیات این سوره است، فضائل بسیاری نقل شده است. منظور از آیه شریفه نور این آیه است: 

"اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ"؛ 

خداوند نور آسمان ها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغ دانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته مى‏شود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى (روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‏ور شود، نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى‏کند، و خداوند به هر چیزى داناست.[3]

از جمله روایاتی که در فضیلت این آیه وارد شده است:

1. از عبد الله عباس منقول است که: "هر کس آی? نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند".[4]

2. "اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا "نور علی نور" بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود".[5]

3. شیخ ابوالعباس بونی گفته است: "که هر کس این آیه را بر آینه نقش کند شب جمعه آخر ماه و مدّت چهل شب چهل نوبت این آیه را بر آینه بخواند بعد از آن هر مریضی که در آن آینه نگاه کند، مرض او زایل شود و نیز نقل شده که اگر کسی آی? نور را بر لباس کبود با زعفران و گلاب بنویسد و اسم غایب و مادر او را بر آن بنویسد و آن را در خانه غایب بر باد آویزد به زودی شخص غایب بر می گردد".[6]

4. "هر کس آیه نور را تکثیر، بر فضه نقش، و آن را بر دایره آن نقش کند و در روز جمعه هنگام طلوع آفتاب و در وقت نقش کردن، غسل کند و لباس پاک بپوشد و با خود داشته باشد، و هر روز آیه را چهارصد بار بخواند و شروع کند به هر امر مهمی که بخواهد؛ از تقرب سلاطین و خلاصی محبوسان و اسیران و نجات یافتن از کسانی که حکم قتل او را دارند بسیار مجرب است".[7]

5. "خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (66 مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خواب های شیرین می گردد".[8]

6. "ختم آی? مبارک? نور به عدد نور (256 مرتبه)، هرگاه روز اول ماه جمعه باشد، به مدت پانزده روز این ختم را انجام دهد و در روز شانزدهم به عدد نور کلم? طیب? "لااله الاالله" را بگوید و همه روزه به عدد مزبور ادامه دهد تا پایان ماه جهت کفایت امور مهم کبریت احمر است".[9]

7. "ختم آی? نور تا "بکل شیء علیم" برای دیدن امام زمان (ع)، یک اربعین به عدد نور، بین اذان صبح تا طلوع آفتاب مؤثر است".[10]

8. "برای معنویت و رزق ختم آیه نور به عدد "256 مرتبه" بعد از نماز عشا مفید و مؤثر است".[11]

9. "جهت امور مهم در خلوت بعد از هر نماز، هزار بار اسم جلاله "الله" و پنجاه بار آی? نور را بخواند و در حین روز نیز باید روزی ده هزار بار بگوید".[12]

10. "ختم آیه مبارکه نور جهت کشف علوم الهیه و افاضات خاصه خداوند بدین گونه است که در اربعین اول چهارده مرتبه صلوات بفرستد به حضور قلب که گویا خدمت پیامبر و اهل بیتش (ع) نشسته است با کمال خضوع و خشوع، سر برهنه نموده در زیر آسمان چهارده مرتبه آیه مبارکه نور را تلاوت کند و بعد از آن چهل و یک مرتبه صلوات بفرستد".[13]

اما جواب قسمت دوم سؤال؛ آیه نور به حساب ابجد کبیر 256 است. در مورد ختم آیات و اذکار، عدد نقش بسیار مهمی دارد و باید آن آیه یا ذکر را به عدد معین گفت تا اثر خاص خود را بگذارد.

اعداد به منزل? روح و حروف اشباح آن هستند و عدد مانند دندانه کلید است اگر کم شود یا زیاد شود در را باز نمی کند و زیادی بر عدد مطلوب اسراف و کمتر از عدد مطلوب موجب اخلال در ذکر است.[14] و این گونه ختم آیات به عدد معین حکایت از رمزی است که بین حروف و اعداد وجود دارد.

آنچه که تذکر آن مهم و قابل توجه است این نکته است که ختم آیات قرآن به عدد معین یا هر ذکر دیگری شرایط خاصی را می طلبد. پس اگر کسی این آیه شریفه را بر طبق عدد معین ختم کند و نتیجه ای برایش حاصل نشود مانعی در شرایط و مقدمات آن پیش آمده است که باید آن مانع را برطرف کند تا ختم آیه یا ذکر اثربخش باشد[15]؛ یعنی آنچه بیان شده است تنها علت معدّ محسوب می گردند.

در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار

در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار 


أحبب حبیبک هونا ما، عسى أن یکون بغیضک یوما ما، و أبغضک هونا ما، عسى أن یکون حبیبک یوماما. 

ترجمه:
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید او نیز، شاید با تو دوست شود. 
شرح:
در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد. 
وقتى با کسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اخلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. درانصورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانسته‏هاى خود، بر ضد ما سؤ استفاده کند، و ضربه‏هایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه روى باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر درباره‏اش سخنان زشت و زننده بگوئم، که اگر روزى بایکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم. 

کتاب:  پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه


چگونه مالی از دست نمیرود؟؟؟؟

  لم یذهب من مالک ما وعظک. 

ترجمه:
مالى که از دستت رفت و تو را پندى آموخت، از دست رفته مپندار. 
شرح:
انسان وقتى قسمتى از مال خود را از دست مى‏دهد، غمگین و افسرده مى‏شود و به خاطر مال از دست رفته، غصه مى‏خورد. زیرا معمولا اینطور تصور مى‏شود که مالى که از کف رفت، بیهوده تلف شده است و دیگر جبران نخواهد شد. 
اما حقیقت این است که مال از دست رفته، بکلى تلف و نابود نمى‏شود. بلکه با از بین رفتن آن، نتیجه و فایده‏یى براى صاحبش به جاى مى‏ماند، که گاهى ممکن است بیش از آن مال، ارزش داشته باشد. و این نتیجه و فایده، تجربه‏یى است که شخصى، در برابر از کف دادن مال خود، به دست مى‏آورد. 
اینکه بسیارى از مردم، تجربه را گرانبهاتر و باارزش‏تر از مال مى‏دانند، براى آن است که مال، هر اندازه هم که باشد، براى همیشه باقى نمى‏ماند و بالاخره روزى، تمام مى‏شود، ولى تجربه، سرمایه‏یى است که هرگز تمام نمى‏شود، و همیشه و در هر حالى هم در دسترس قرار دارد و مى‏توان از آن استفاده کرد. 
پس اگر ما نیز مالى را از دست دادیم، ولى در کارى که مال خود را بخاطر آن از کف دادیم، تجربه‏یى به دست آوردیم، باید بدانید که آن مال را، بیهوده و رایگان از دست نداده‏ایم. بلکه به - جاى آن، سرمایه گرانبهاترى به دست آوریم که چه بسا در طول زندگى، بسیار بیشتر از آن مال به درمان خواهد خورد. 
اما آنچه که در خور تأمل است این است که انسان نباید هیچ کارى را بدون فکر و دقت انجام دهد زیرا بالاخره از دست دادن مال موجب ضرر و دلیل کم دقتى است. 

کتاب:  پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه


شعر خوانی مقام معظم رهبــــــــــــــری


به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد ...




این کلیپ دیدنی رو از اینجــــــــا دانلود نمایید.




شعری بسیار زیبا و البته بدون نقطه در وصف مولا علی(ع)

شعری بسیار زیبا و البته بدون نقطه در وصف مولایم علی(ع)از : حاج ناصر تبسمی اردبیلی


 

السّلام ای هادی دلها علی

اول طومار هر املا علی

در سرای دل سهی سرور علی

ای امام اوّل و مولا علی

وی عوالم را عمادِ داد و عدل

سالک سرمد گل گلها علی

آمر مهر ومه و حور و ملک

دوم آل کسا والا علی

هم طلوع مهر و هم ماه مسا

هم سحر ها را سرور آرا علی

ای امم را هم مراد و هم مدد

راح روح و لولو لالا علی

محرم اسرار الله الصّمد

اسوه اسلامی و سلمی علی

لوح و کرسی را مُمِدّ و داوری

حامی دارا گدا اعمی علی

هم ولیّ و هم وصیّ اعلمی

صهر احمد همدم طاها علی

همسر امّ الائمّه طاهره

والد دو گوهر اعلا علی

هم دوای درد هر اهل دلی

هم علوم وحی را دارا علی

مولد وی در سرای کردگار

در مصلّی کرده سر سودا علی

رادمردی رهروی عُلوی مرام

در دوعالم عالی و اولا علی

عالمی عمّار در علم وعمل

داد هود و صالح و موسی علی

راس کلّ ماسَوَالله ما حصل

اول احمد دوّمی امّا علی

هم صدای احمد و رام احد

سلّمو صلّی علی مهما علی

واله مهر علیّ اعلمم

کرده در دلهای ما ماوا علی

در سروده اسم را محروم دار

کرد لاادری کلام ما علی

مدح مولا کرده دل آسودهام

در لحد عالی دهد اعطا علی

هر کسی دارد گلی ما سروری

ها علیٌ ها علیٌ ها علی

                                                                                                حاج ناصر تبسمی اردبیلی

عزل فرماندارى که خیانت مالى داشت‏

مُنذر بن جارود یکى از فرمانداران امام بود.

پدرش (جارود) مسیحى بود و در سال دهم هجرى به مدینه آمد و مسلمان شد، و در بصره سکونت کرد و در جنگ با ایران به شهادت رسید،

به سبب خوشنامى او، پسرش منذر را به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) معرّفى کردند، که یکى از کارگزاران حکومت گردید،

پس از آنکه به عنوان یکى از فرمانداران امام به کار مشغول شد، دست به خیانت زده و به بیت المال مسلمین تجاوز کرد، که بلافاصله امام على(علیه السلام) او را عزل فرمود و به او نوشت:

 

پس از یاد خدا و درود! همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبین، و گمان کردم همانند پدرت مى‏باشى، و راه او را مى‏روى، ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستى چیزى فروگذار نکرده، و توشه‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏اى، دنیاى خود را با تباه کردن آخرت آبادان مى‏کنى، و براى پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریدى، اگر آن چه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانه‏ات، و بند کفش تو از تو با ارزشتر است، و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد، و نه مى‏تواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. انشاءاللَّه. 

 

مُنذر کسى است که امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره او فرمود:

آدم متکبّرى است، که به دو جانب خود مى‏نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد مى‏خرامد، و پیوسته بر بند کفش خود مى‏دمد که گرد ننشیند.


برگرفته از: الگوهاى رفتارى جلد 7 امام على (علیه السلام) و مدیریت اسلامى  :مولف محمّد دشتى 

شباهت کار على (ع ) به پنج پیامبر


بعد از بیعت اجبارى على (ع ) به خانه خود رفت و از مردم کناره گرفت ، و بعد به پیروان خود فرمود: من به پنج پیغمبر در پنج مورد، اقتدا کرده ام (کار من شبیه کار آنها است ):
1 از حضرت نوح (ع ) آن جا که به خدا عرض کرد:
رب انى مغلوب فانتصر: ((پروردگارا من مغلوب این قوم (طغیانگر) شده ام ، انقام مرا از آنها بگیر (قمر 10).
2 از حضرت ابراهیم (ع ) آن جا که به مشرکان فرمود: و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله : ((و از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید کناره گیرى مى کنم ))(مریم 48).
3 از حضرت لوط (ع ) آن جا که به قوم سرکش خود فرمود: لو ان لى بکم قوة او آوى الى رکن شدید: ((اى کاش در برابر شما، قدرتى داشتم ، تا تکیه گاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود)) (هود 80).
4 از موسى (ع ) که به فرعونیان گفت : ففرت منکم لما خفتکم : ((پس از شما فرار کردم هنگامى که از شما ترسیدم )) (شعرا 21).
5 و هارون (برادر موسى (ع )) که به موسى (ع ) گفت : ان القوم استضعفونى و کادو یقتلوننى : ((مردم مرا تضعیف کردند و نزدیک بود که مرا به قتل رسانند))(اعراف 150).
سپس به جمع آورى و تنظیم قرآن پرداخت و آن را در جامه اى پیچید و آن را بسته و مهر نمود و به مردم فرمود: ((این کتاب خدا است که آن را طبق امر و وصیت پیامبر(ص ) همان گونه که نازل شده است جمع آورى نموده ام .
بعضى از حاضران گفتند: ((قرآن را بگذار و برو)).
فرمود: رسول خدا(ص ) به شما فرمود: ((من در میان شما دو یادگار گرانمایه مى گذارم ، کتاب خدا و عترت من ، و این دو از هم جدا نمى شوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند)) پس اگر سخن پیامبر (ص ) را قبول دارید، مرا با قرآن بپذیرید، که بر اساس دستورات قرآن بین شما حکم مى کنم .
قوم گفتند: ((ما نیازى به تو و قرآن تو نداریم ، اکنون آن قرآن را بردار و ببر و از آن جدا نشو)).
حضرت على (ع ) از قوم ، روى گردانید و به خانه اش رفت ، و شیعیان او نیز خانه نشین شدند، زیرا رسول خدا(ص ) از آنها پیمان گرفته بود که چنین کنند.
ولى آن قوم ، دست نکشیدند، به خانه على (ع ) هجوم آوردند و در خانه اش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار به سوى مسجد بردند، و فاطمه (س ) را در کنار در خانه ، در فشار قرار دادند به طورى که فرزندش ‍ محسن ، سقط گردید.
به على (ع ) گفتند: بیعت کن ، او بیعت نکرد و گفت : بیعت نمى کنم ، گفتند: اگر بیعت نکنى تو را مى کشیم .
فرمود: اگر مرا بکشید، من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص ) هستم ، دستش را باز کردند ولى آن حضرت دستش را بست ، باز کردن دست او بر آنها سخت شد، در حالى که دستش بسته بود، (دست ابوبکر را) بر دست او مالیدند.


برگرفته از کتاب:400 داستان از مصایب امام على علیه السلام   تالیف : عباس عزیزى