همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

همـــای رحمــت

تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم

بخشیدن ثروت به مستمندان

بخشیدن ثروت به مستمندان


حضرت على (ع ) روزى از کنار جمعى از قریش عبور کرد، آن ها پیراهن کهنه و پاره آن حضرت را دیدند (به اصطلاح به او متلک گفتند و) اظهار داشتند که على (ع ) فقیر و تهى دست است و بر اثر فقر پیراهن پاره پوشیده است . هنگامى که امام على (ع ) سخن آن ها را شنید، به متصدى نخلستان هاى احداثى خودش فرمود:((امسال خرماها را به فقرا نده ، بلکه خرماها را به بازرگانان بفروش و پول آن ها را در همان انبارى که خرماها را در آن جا جمع مى کردى بگذار.متصدى طبق دستور على (ع ) رفتار نمود، جُوالى یا (جوال هایى ) پر از پول (درهم ) تهیّه شد و آن را در انبار گذاشت .
سپس على (ع ) براى همان ها که حضرتش را تهى دست خوانده بودند، پیام فرستاد و آن ها را دعوت کرد، آنان به حضور على (ع ) آمدند، سپس خرما طلبید، متصدى براى آوردن خرما از انبار بالا رفت ، هنگام فرود آمدن پایش ‍ به جوال خورد و جوال پاره شد و پول هاى زیاد آن بر روى زمین پخش ‍ گردید.
آن افراد متلک گو از روى تعجب گفتند: 
ما هذا یا اباالحسن ؛ ((اى على !این پول هاى زیاد چیست ؟))
آن حضرت در پاسخ فرمود:
((هذا مال مَن لا مال له ))؛ ((این مال کسى است که مال ندارد!))
سپس جلو چشم آنان آن پول ها را تقسیم کرد و براى مستمندانى که هر سال برایشان خرما مى فرستاد، ارسال کرد.
و به آن یاوه گوها نشان داد که ساده زیستى و ساده پوشى على (ع ) به خاطر فقر او نیست .

یاد قیامت


یاد قیامت


على (ع ) میل به جگر پخته پیدا کرد که با نان نرم بخورد. تا یک سال ترتیب اثر به میلش نداد، پس از یک سال به فرزندش امام حسن (ع ) تذکر داد، امام حسن (ع ) رفت ، جگرى تهیه کرد و آن را پخت . على (ع ) آن روز روزه بود، هنگام افطار، وقتى خواست از آن جگر بخورد، آن را نزدیک خود آورد. در همین هنگام فقیرى در خانه را زد، على (ع ) همه جگر را به امام حسن (ع ) داد و فرمود:((پسرم !این جگر را به آن فقیر بده ، مبادا در روز قیامت در نامه اعمال ما (این آیه را) بخوانى :
)) اذ هبتم طیباتکم فى حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها ((شما در زندگى دنیا، خوشى هاى خود را بردید و از آن ها بهره مند شدید و امروز شما را عذاب خوارى دهند


روان شناسى و نماز

روان شناسى و نماز

در نیایش و دعا چون ارتباط روانى انسان با مرکز ومبدأ آفرینش است، باید روح داراى شادابى و پذیرش باشد. یعنى اگر بین روان آدمى و نیایش، تناسب وجود داشته باشد، نیایش جایگاه شایسته خود را خواهد داشت.آنگاه در جان آدمى أثر مى‏گذارد،درمان مى‏بخشد،روح را دگرگون مى‏سازد.

شگفت آور آنکه در چهارده قرن قبل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ارتباط عمیق روانشناسى و نیایش توجّه داشته و به روانشناسى نیایش، اشاره فرمود که:

إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى‏النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.

(دل‏ها را روى آوردن و نشاط، و پُشت کردن و فرارى است، پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات وا دارید، و آنگاه که پُشت کرده بى‏نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید.)

تنها تر ین غر یب دیار مد ینه



تنها تر ین غر یب  دیار  مد ینه  بود

او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود

صد باب علم از کلماتش گشوده شد

در بین عالمان به  خدا بی قرینه بود


این خا نواده  نسل نجات و هدایتند

او نا خدای پنجمی  این  سفینه  بود

نا ن آور  همیشة  هر  کو دک  یتیم

بر شانه های خستة او جای پینه  بود


آتش گرفته باغ  دلش  از  شراره ای

سهم  امام  خستة  ما  زهر  کینه بود

همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت

هفتاد و چند داغ  شقایق به سینه بود


دشت نگاه  او پُرِ گلهای اشک  بود

یاد آور حکایت  سقا و مشک  بود

شهادت امام باقر(ع)

شهادت امــام محمد باقــر(ع)


        حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید

پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)، و مادر مکرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى می باشد


حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی  ، تعلیم شاگردان ، رهبری  اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است ، پرداخت و لحظه ای  از این وظیفه غفلت نفرمود . ((آن حضرت یکى از اطفال اسیر فاجعه کربلا می باشد که در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مبارکش گذشته بود )) سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114هجری در سن 57سالگی در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند .


عطـــر انتظــار




عطر انتظار


گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگویمت هنوز هم به آن صداى آشنا امید بسته ام.

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمین! دل جدا ز یاد تو آشیانه اى خراب وبى صفاست یاد سبز وروح بخش تو یاد لطف بى نهایت خداست کوچه باغ سینه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نیست کیست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش یک پیام آشنا ودلنواز سینه را گشوده اند. کوچه هاى ما همیشه عاشق تو بوده اند.

اى کبوتر دلم هوایى محبتت! سینه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سینه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نیازمند مرهم است.

صبحگاه جمعه ها آفتاب یاد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتیاق ونغمه امید با دلى سفید خواب رفته است روز را به شوق دیدنت شروع مى کند اى تو معنى امید وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در میان خنده ها وگریه هاى عاشقان پیش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى بهانه اى براى زیستن! اشتیاق همچو سبزه بهاره هر طرف دمیده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرین ما در انتظار مقدم توییم اى امید آخرین!

اى عزیز دل پناه شیعیان اى فروغ جاودان! سایه بلند نام ویاد تو از سر وسراى عاشقان بیقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

عجب صبری خـــــــــدا دارد !!!!!

                                                  

عجب صبــــــــری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

 

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، 

بر لب پیمانه میکردم .

                                                  عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین

زمین و آسمانرا 

واژگون ، مستانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم .

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحۀ، صد دانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم .

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

آواره و ، دیوانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم .

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،

سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

پروانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!

اگر من جای او بودم .

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،

گردش این چرخ را 

وارونه ، بی صبرانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


اگر من جای او بودم.

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه میکردم .

   عجب صبــــــــری خدا دارد!


چرا من جای او باشم .

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!

و گر نه من بجای او چو بودم ،

یکنفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

شعر از :استاد رحیم معینی کرمانشاهی

ای کاش!

ای کاش علی شویم وعالی باشیم
هم سفره ی کاسه سفالی باشیم
چون سکه به دست کودکی برق زنیم
نان آور سفره های خالی باشیم 

عبادت علی علیه السلام

عبادت علی علیه السلام

از نظر اسلام هرکار خیر و مفیدی که با انگیزه پاک خدایی توأم باشد عبادت است،‌از اینرو درس خواندن، کار و کسب و فعالیت اجتماعی داشتن، اگر لله و فی الله باشد عبادت است. با وجود این پاره ای از تعالیم اسلام همچون، نماز، روزه، مناجات و دعا و ... هستند که فقط به منظور عبادت وضع شده اند.

اما عبادت امیرالمؤمنین :

علی (ع) شخصیتی است که میدانهای جنگ را می آراید، میدانهای سیاست را می آراید، نزدیک به پنج سال بر بزرگ ترین کشورهای آنرزو دنیا حکومت می کند، ولی با آن همه کار و مشغله که همه وقت انسان را به خودش مشغول می کند عبادتی در بالاترین حد ممکن دارد. در چنین مواردی انسانهای یک بْعدی می گویند: در راه خدا کار می کنیم و کارمان برای خداست پس دعا و عبادت ما همین کار ماست ولی علی (ع) این کارها را دارد و در بسیاری از شبها هزار رکعت نماز هم          می  خواند. زمان پیامبر (ص) او یک جوان انقلابی و همه کاره در میدانهای مختلف است. همیشه مشغول است و وقت خالی ندارد. اما همان روزها وقتی نشستند و گفتند در بین اصحاب، عبادت چه کسی از همه بیشتر است؟ ابودرداء گفت:‌علی (ع). گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع نمود. زمان خلافت هم باز بیشترین عبادت را دارد، بطوریکه امام چهارم که خود زین العابدین و سید الساجدین است در مورد عبادت ایشان فرمود:

            و من یطیق هذا؟                          چه کسی طاقت چنین اعمالی را دارد؟

در این مجال اندک به ذکر چند نکته پیرامون عبادت از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) اکتفا می کنیم:

1- توجه کامل به انجام واجبات توأم با تمرکز و حضور قلب

در هنگامیکه جنگ صفین و در لیله الحریر، در بحبوحه جنگ، هنگام ادای نماز،‌ بین دو صف جایی برای حضرت علی (ع) مهیا شد تا نماز بخوانند، آن حضرت در حالیکه تیرها از طرفین وی عبور می کرد و بر زمین فرود می آمد، بدون هیچ تزلزلی به نماز مشغول شد. چرا که از دیدگاه امیرالمؤمنین ، اهمیت هیچ عبادتی مانند ادای واجبات نمی باشد. لذا می فرماید:

((لا عباده کاداء الفرائض))

و بواسطه همین تمرکز و توجه کامل به ادای فرائض است که بهترین زمان برای در آوردن تیر از پای حضرت را زمان مشغول بودن ایشان به نماز می دانند. چرا که در آنحال هیچ توجهی به غیر خدا ندارد.

2- عبادتهای بی حاصل

از دیدگاه امیرالمؤمنین بسیاری عبادات بی حاصل است :

چه بسیار انسان روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه داری خود ندارد. و چه بسا شب زنده داری که از شب زنده داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان.

از این رو علاوه بر پرهیز از آفات عبادت همچون ریا و عجب و ... امام علی (ع) یکی از لوازم روی آوردن به مستحبات را نشاط روحی می دانند و می فرمایند :

برای دلها، روی آوردن و نشاط، و پشت کردن و فراری است. پس آنگاه که ((نشاط)) دارند، آن را بر انجام ((مستحبات)) وادارید و آنگاه که پشت کرده ((بی نشاط)) است، به انجام ((واجبات)) قناعت کنید.

3- اقسام عبادات

))همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می پرستند ، این عبادت تجار است و گروهی او را از ترس می پرستند، این عبادت بردگان است و گروهی او را از روی سپاسگزاری می پرستند و این پرستش آزادگان است.))

 و از کلمات قصارشان است که :

من تو را بخاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت عبادت و پرستش نکرده ام.

من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.

4- وجوه عبادات

نهج البلاغه و بیانات امیرالمؤمنین پر است از ترسیمها و مطالب مربوط به عبادت وعبادت پیشگان!

گاهی سیمای عابدین و سالکین از نظر شب زنده داری ها خوف و خشیتها، شوق و لذتها، سوزو گدازها، آه و ناله ها و تلاوت قرآنها ترسیم شده و گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان می گردد،‌بیان شده است، گاهی تأثیر عبادت از نظر (گناه زدایی) و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهی به اثر عبادت از نظر درمان پاره ای بیماریهای اخلاقی و عقده های روانی، اشاره شده است. گاهی هم از لذتها و بهجت های خالص و بی شائبه و بی رقبت عباد و زهاد و سالکان راه ذکری به میان آمده است.

 

معبودا !!!

الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا انت کما احب فاجعلنی کما تحب 

معبودا بس است مرا این عزت که بنده توام و بس است مرا این افتخار که تو پروردگار منی. تو چنانی که دوست میدارم مرا چنان کن که دوست میداری.